هرزه کوچولوی ضعیف[p3]
ا/ت از آشنایی باهات خوشبختم.
اسم منم ا/ته
میتسویا:منم از آشنایی باهات خوشبختم
از زبان میتسویا
ازش پرسیدم میخواد راجب دیشب حرف بزنه و بگه که چیشده در واقع اونم همه ی ماجراشو برام تعریف کرد.
(نکته:به دلیل گشادیه نویسنده که حوصله نداره فلش بک بزنه به زندگی ا/ت دیگه زندگیشو توضیح نمیدمممم😂)
میتسویا:خیل خب پس قضیه اینه باشه ناراحت نباش
جایی داری بمونی؟
ا/ت:نه
میتسویا:ی لحظه صبر کن میرم و بر میگردم
(باز شدن در)
از زبان میتسویا
رفتم که با مایکی حرف بزنم ببینم قبول میکنه که ا/ت هم پیش ما زندگی کنه
میتسویا:مایکی چن مین زمان داری؟ کارت دارم
مایکی:حله
میتسویا:این دختره جایی برای موندن نداره...
و ماجرای ا/ت و کلا برای مایکی گفتم مایکی بعد از شنیدن ماجرای ا/ت بدون هیچ مخالفتی سریع قبول کرد واقعا تعجب کردم انتظار اینو نداشتم انقد زود قبول کنه و برگشتم به سمت اتاقی که ا/ت داخلش بود
میتسویا: (درزدن،باز شدن در)
خب ا/ت چان ی خبر خوب برات دارم
ا/ت:چ.. چه خبری
میتسویا:تو از این به بعد تو ویلا کنار ما زندگی میکنی (لبخند)
ا/ت: چ چیییییی واقعا ممنونم میتسویا کون(احساساتی شدن،سرخ شدن😂)
میتسویا:خیل خب اگه حالت بهتره بیا بریم با بچها آشنات کنم.
ا/ت باشه
این لباس عا
میتسویا:این لباس لباسِ یکی از دختراس مشکلی نیس میتونی با همین بیای
از زبان ا/ت
و میتسویا منو برد که با رفیقاش آشنا کنه
(باز شدن در)
وایییی اینجا چقد شلوغه (پوکر فیس,تو ذهنش میگه!)
انقدری که اونجا شلوغ بود خجالت کشیدم و رفتم پشت میتسویا که کسی منو نبینه اما خیلی ضایع بود دیگه رفتم جلو و سلام کردم
ا/ت:کنیچیوا
افراد ویلا:کنچیوا
ا/ت:من ا/ت هستم از آشنایی تون خوشبختم
و اینجا (مایکی،دراکن،کوکو،تاکه،اینوپی،ایزانا،ران،ریندو،کاکاچو،سانزو،سنجو،اما،هینا،یوزوها،و.... ادامه دارد بقیشو خودتون تصور کنید😂
به ا/ت خوشامد میگن و خودشونو معرفی میکنن
از زبان ا/ت
اینجا پر پسرای جذابه اما خب همشون ترسناکن ولی یه خوبی داره که من تنها دخترِ اینجا نیستم بهتره با دخترا رفیق شم بالاخره یه موقعی بهشون نیاز پیدا میکنم
و ایشلا پارت بعدیو فردا شاید بذارم✨
اسم منم ا/ته
میتسویا:منم از آشنایی باهات خوشبختم
از زبان میتسویا
ازش پرسیدم میخواد راجب دیشب حرف بزنه و بگه که چیشده در واقع اونم همه ی ماجراشو برام تعریف کرد.
(نکته:به دلیل گشادیه نویسنده که حوصله نداره فلش بک بزنه به زندگی ا/ت دیگه زندگیشو توضیح نمیدمممم😂)
میتسویا:خیل خب پس قضیه اینه باشه ناراحت نباش
جایی داری بمونی؟
ا/ت:نه
میتسویا:ی لحظه صبر کن میرم و بر میگردم
(باز شدن در)
از زبان میتسویا
رفتم که با مایکی حرف بزنم ببینم قبول میکنه که ا/ت هم پیش ما زندگی کنه
میتسویا:مایکی چن مین زمان داری؟ کارت دارم
مایکی:حله
میتسویا:این دختره جایی برای موندن نداره...
و ماجرای ا/ت و کلا برای مایکی گفتم مایکی بعد از شنیدن ماجرای ا/ت بدون هیچ مخالفتی سریع قبول کرد واقعا تعجب کردم انتظار اینو نداشتم انقد زود قبول کنه و برگشتم به سمت اتاقی که ا/ت داخلش بود
میتسویا: (درزدن،باز شدن در)
خب ا/ت چان ی خبر خوب برات دارم
ا/ت:چ.. چه خبری
میتسویا:تو از این به بعد تو ویلا کنار ما زندگی میکنی (لبخند)
ا/ت: چ چیییییی واقعا ممنونم میتسویا کون(احساساتی شدن،سرخ شدن😂)
میتسویا:خیل خب اگه حالت بهتره بیا بریم با بچها آشنات کنم.
ا/ت باشه
این لباس عا
میتسویا:این لباس لباسِ یکی از دختراس مشکلی نیس میتونی با همین بیای
از زبان ا/ت
و میتسویا منو برد که با رفیقاش آشنا کنه
(باز شدن در)
وایییی اینجا چقد شلوغه (پوکر فیس,تو ذهنش میگه!)
انقدری که اونجا شلوغ بود خجالت کشیدم و رفتم پشت میتسویا که کسی منو نبینه اما خیلی ضایع بود دیگه رفتم جلو و سلام کردم
ا/ت:کنیچیوا
افراد ویلا:کنچیوا
ا/ت:من ا/ت هستم از آشنایی تون خوشبختم
و اینجا (مایکی،دراکن،کوکو،تاکه،اینوپی،ایزانا،ران،ریندو،کاکاچو،سانزو،سنجو،اما،هینا،یوزوها،و.... ادامه دارد بقیشو خودتون تصور کنید😂
به ا/ت خوشامد میگن و خودشونو معرفی میکنن
از زبان ا/ت
اینجا پر پسرای جذابه اما خب همشون ترسناکن ولی یه خوبی داره که من تنها دخترِ اینجا نیستم بهتره با دخترا رفیق شم بالاخره یه موقعی بهشون نیاز پیدا میکنم
و ایشلا پارت بعدیو فردا شاید بذارم✨
۹.۸k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.